[ وَ ] (ص) مخفف کاواک است که پوچ و میان خالی و بی مغز باشد. (برهان).
لغتنامه دهخدا
(اِمص مرکب) خوب تفتیش کردن. (آنندراج). تفحص و تجسس و تفتیش. (برهان). کاوش. (غیاث). از «کاویدن»، بمعنی کاویدن با شدت و حدت. (حاشیهٔ برهان چ معین): تنگ شد عالم بر او از بهر گاو شور شور اندر گ ...
(ع ص) به آتش داغ دهنده به عضو. (آنندراج). سوزنده پوست را به آهن و مانند آن. (از اقرب الموارد).
(اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که دارای ۳۰ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۸).
(اِ) ظرف و انای دوغ و ماست را گویند. (برهان). ظرفی که در آن ماست کنند و حرکت دهند تا مسکهٔ آن برآید و بحذف الف نیز آمده است. (حاشیهٔ برهان چ معین) (از رشیدی).
(اِخ) مستعمرهٔ انگلیسی در افریقای جنوبی که شامل منتهی الیه آن میگردد و جبال در اکِنبِرگ و نیوولد آن را فراگرفته است. حاکم نشین آن کاپ و شهر عمدهٔ آن پورت الیزابت و کیمبرلی است. ناحیتی اس ...
[ کاپْ پُ ] (اِخ) خانوادهٔ معروف فلورانس. -ژینوکاپ نی مدافع نظامی جمهوری شد (۱۳۵۰ -۱۴۲۰ م.) ژینوکاپ پنی، رجل سیاسی و مورخ، متولد در فلورانس (۱۷۹۲ -۱۸۷۶ م.).
[ پُ ] (فرانسوی، اِ)، کاپوت. کلاه زنانه. || کلاه قاضی. || پالتوی باشلق دار. || کروک درشکه و اتومبیل. || در تداول ایرانیان بیشتر به معنی اخیر و نیز بحفاظی گفته میشود که در مقاربت به ...
[ پِ تُ ] (اِخ) کیپ تاون. رجوع به کاپ شود.
[ دِ ] (اِخ) کمون «آلپ ماریتیم» بخش «نیس». جمعیت ۳۴۴۴ تن. راه آهن. محل استحمام.
[ پُ رِتْ تُ ] (اِخ) موضعی در ایتالیا (ونسی ژولین) واقع در ساحل «ایسونزو». شکست ایتالیائیان از اطریشیان و آلمانها در این محل وقوع یافت (اکتبر ۱۹۱۷ م.).
(اِخ) نام رودی است که آن را زاب سفلی گویند. رجوع به ایران باستان ج ۲ ص ۲۴۲۹ شود.