[ تَ / تِ ] (ن مف) کم شده و کاهیده. (برهان) (ناظم الاطباء): ای جای جای کاسته بی خوبی باز از تو جای جای فزایسته.دقیقی. یکی در فزونی دل آراسته ز کمّی دل دیگری کاسته.فردوسی. ز لشکر فرستادن و ...
لغتنامه دهخدا
(حامص) نقصان و کم شدگی. نقص. منقصت : که ای برتر از کژّی و کاستی بهی زان فزاید که تو خواستی.فردوسی. چنین گفت موبد به شاه جهان که آن گور دیوی بد اندر نهان که بهرام را خواند از راستی پدید ...
[ سِ رَ ] (ع ص) زن شکننده. (منتهی الارب). مؤنث کاسر. (ناظم الاطباء). رجوع به کاسر شود. ج، کواسر و کُسَّر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کواسر؛ شتران که بشکنند چوب را. (منتهی الارب).
[ سِ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان قلعه شاهین بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین، واقع در ده هزارگزی جنوب خاوری سر پل ذهاب. کنار راه فرعی کلاوه. دشت و گرمسیر و دارای ۱۰۰ تن سکنه است. آب از سراب قل ...
(اِخ) و خویشتن با لشکر بهم رود کاسرود عبر کردند و روی بترکستان نهادند. (فارسنامهٔ ابن البلخی ص ۴۴). و گویند که قاسان دریا بوده است و آن را کاس رود خوانده اند. (تاریخ قم ص ۷).
[ ] (اِخ) دهی از دهستان کوه پایهٔ بخش بردسکن شهرستان کاشمر، واقع در ۲۵هزارگزی شمال باختری بردسکن. و ۱۵هزارگزی شمال شوسهٔ عمومی بردسکن. کوهستانی و گرمسیر و دارای ۸۴۱ تن سکنه است. رودخانه و چ ...
[ سِ فُلْ وَجْ هْ ] (ع ص مرکب) رجل کاسف الوجه؛ مرد ترش روی. (منتهی الارب) (آنندراج). عابس. (اقرب الموارد).
(اِخ) دهی از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه، در ۱۷۵۰۰ گزی خاور هشتیان، ۹۵هزارگزی باختر ارابه رو حماملر به قولونجی. دره و سردسیر مالاریائی و دارای ۴۶ تن سکنه است. آب از چشمه دارد. م ...
[ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان مشهد گنج افروز. بخش مرکزی شهرستان بابل، در ۱۲هزارگزی جنوب بابل. دشت و معتدل مرطوب و مالاریائی و دارای ۱۸۰تن سکنه است. آب از سجادرود دارد. محصول آن برنج و پنبه ...
(اِ) رجوع به کاسموی شود.
[ یِ بَ رْ ری ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) طرشقوق. طرخشقوق. بقلة الیهودیه.
[ یِ تَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تلخ کوک. یعضید.