[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم الأدیبی الخوارزمی مکنی به ابوسعید. یکی از مشاهیر فضلاء و ادباء و شعراء خوارزم. ابومحمد در تاریخ خوارزم گوید: ابوالفضل الصفاری در کتاب خود ذکر او آورده است. و بخ ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم البزاز. ابوعبیداللََّه محمدبن عمران المرزبانی در کتاب الموشح از وی روایت کند. (الموشح چ مصر ص ۴۵ و ۱۴۸). و رجوع به ابن شاذان.
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بسری. محدث است. (منتهی الارب).
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم حلبی. غرس الدین. متوفی به سال ۹۷۱ هـ . ق. او راست شرحی بر قصیدهٔ میمیّهٔ ابوالسعود و حاشیه ای بر الفوائد الضیائیهٔ جامی [ تا آخر مرفوعات ] (اِخ) و حاشیه ای بر فل ...
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم خالدی ابیوردی. رجوع به احمدبن ابی المجد ابراهیم... شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم الصعیدی الدمشقی المعروف بالشرف الفزاری. وی مقری و نحوی است و خطیب مسجد اموی و شیخ دارالحدیث ظاهریه بود. او از سخاوی و ابن عبدالدائم بن ابی اکبس و جماعت دیگری ...
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابراهیم واسطی حنبلی ملقب بعمادالدین و متوفی به سال ۷۱۱ هـ . ق. او راست شرحی نافع بر منازل السائرین عبداللََّه انصاری. و البلغة والاقناع فی حلّ شبهة مسئلة السماع. و م ...
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابی احمد طلحه... رجوع به معتضد... و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص ۳۷۰ شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابی اصیبعهٔ خزرجی. رجوع به احمدبن القاسم بن خلیفه... شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابی باکربن ابی محمد الخاورانی. رجوع به ابوالفضل احمدبن ابی باکر... و رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد الخاورانی شود. و در برخی مآخذ نام پدر او ابوبکر آمده. و هم او راست: ...
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابی بکر. او راست: کتابی به نام مشرع المناقب. و این کتاب در سیرت رسول صلوات اللََّه علیه و مناقب خلفای اربعه است. (ازقاموس الأعلام). و مؤلف قاموس الأعلام گوید تاریخ وفا ...
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ابی بکربن الرَّداد الزبیدی الصوفی. ملقب به شهاب. رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد معروف به ابن الرَّداد شود.