[ اِ تِ ] (ع مص) خواب دیدن. بوشاسب. حُلُم. (زوزنی). شیطانی شدن. بازی شیطانی. (ملخص اللغات حسن خطیب). مباضعت در خواب. انزال در خواب. جنب شدن در خواب. || مطلق انزال.
لغتنامه دهخدا
[ اَ تَ ] (ع ص) سیاه. اَدهم.
[ اِ تِ ] (ع اِ) جِ احتمال. - بأقرب احتمالات؛ به اقوی احتمال. - بغالب احتمالات؛ همانا.
[ اِ تِ ] (ع مص) در میان گرفتن. (منتهی الارب).
[ اِ تِ ] (ع مص) دشوار شدن. || آموختن زبان عجم بعد از عربی. (منتهی الارب).
[ اِ تِ ] (ع مص) احتکام بر؛ حکم کردن بکسی در کاری. (منتهی الارب). حکم کردن بر کسی. (تاج المصادر). || حاکم گردیدن. (منتهی الارب). || بهم بحاکم شدن. (منتهی الارب). ترافع. محاکمه. تحاک ...
[ اِ ] (ع مص) حیله ساختن. کار ساختن. (تاج المصادر). حیلت کردن. (مؤید الفضلاء). حیله انگیختن. (غیاث). چاره گری. چاره. حیله. (منتهی الارب): گر بدیدی کارگاه لایزال دست و پایش خشک گشتی ز ا ...
[ اَ حَ ث ث ] (اِخ) از بلاد هذیل و آن را وقعه ای است. (مراصد).
[ اِ ] (ع مص) احثال دهر؛ موافقت نکردن زمانه. || خورش بد دادن کودک را و بد پرورانیدن.
[ اَ ] (ع اِ) جِ حجاب. پرده ها و نقابها.
[ اَ ] (ع اِ) جِ حَجَر. سنگها: در میان منابت اشجار و مساقط احجار پی او بگرفت. (ترجمهٔ تاریخ یمینی). || جِ حِجر.
[ اَ ] (اِخ) (کتاب الـ ....) کتابی است منسوب به ارسطوطالیس و ابوریحان آن را منحول داند. (الجماهر ص ۴۱).