[ اِتْ تِ ] (ع مص) نزدیک گردیدن.
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) رنجانیدن. (زوزنی). در رنج انداختن. رنج افکندن. مانده کردن. مانده گردانیدن. در تعب انداختن : قاآن از اِتعاب ذات خود مستغنی شد و عمال و کتبه بنواحی که مسلّم بود نامزد شدند. ...
[ اِتْ تِ ] (ع مص) دندان شیر ریختن کودک. || دندان برآمدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). دندان برآوردن. اِدِّغار. اِثّغار.
[ اِ ] (ع مص) ناگوار آوردن طعام کسی را.
[ اِ ] (ع مص) دراز شدن موی بینی تا تفره یعنی مغاکچهٔ لب پائین. || اَتفرَ الطلح؛ جوانهٔ طلح بیرون آمد.
[ اَ ] (ع اِ) جِ تِفَفة و تُفّ.
[ اِتْ تِ قَنْ ] (ع ق) قضا را. از قضا. بی انتظار. بی سابقه. غفلةً. ناگهانی. صدفةً. فجأةً: وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از در این شهر درآید تاج شاهی بر سر وی نهند... اتفاقاً اولین ...
[ اِتْ تِ ] (ص نسبی) ناگهانی. غیرمترقب. غیرمنتظر. || مبنی بر اتفاق و وحدت : کسی کش خرد رهنمون است هرگز بگیتی ره و رسم صحبت نورزد که صحبت نفاقی است یا اتفاقی دل مرد دانا از این هر دو لر ...
[ اُ ] (اِخ) رجوع به ادفو شود.
[ ] (اِخ) شهری به مصر. (دمشقی).
[ اِتْ تِ ] (ع مص) پرهیزیدن. تقوی. وَرَع. پرهیز. پرهیزکاری. ترسیدن. حذر گرفتن. (تاج المصادر). حذر کردن. (زوزنی). توقی. خویشتن را نگاه داشتن. || چیزی فراپیش چیزی بردن. - اتقاءاللََّه؛ ت ...
[ اِتْ تِ ] (ع مص) وقود. توقّد. افروخته شدن آتش. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).