[ اَ سا ] (اِخ) فدیک بن سلیمان القیسرانی. از روات حدیث است و از اوزاعی روایت کند.
لغتنامه دهخدا
[ اَ سا ] (اِخ) محمدبن هارون ورّاق. وی در اواخر مائهٔ دوم و اوائل مأئهٔ سیم میزیست و استاد ابوالحسین احمدبن یحیی الراوندی است. و ابوعیسی راست: کتاب المقالات و این کتابی نفیس است در شناخت ...
[ اَ سا ] (اِخ) موسی بن بکر الأنصاری. از روات حدیث است.
[ اَ سا ] (اِخ) موسی بن مسلم الصغیر الطّحان. از روات حدیث است و یحیی بن قطان از او روایت کند.
[ اَ سا ] (اِخ) یحیی بن رافع. تابعی است. او از عثمان بن عفان و از او اسماعیل بن اخی خالد روایت کند.
[ اَ عُ یَ یْ نَ ] (اِخ) مضربن غسان بن مضر. از روات حدیث است.
[ اَ ضِ رَ ] (اِخ) محمدبن ابی بکر العنزی. از روات حدیث است و از غضبان بن حنظله روایت کند.
[ اَ لِ ] (اِخ) او راست: کتاب اخبار تهامه. (کشف الظنون).
[ اَ لِ ] (اِخ) احمدبن محمدبن محمدبن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین بن سنسن الشیبانی. او یکی از افراد خاندان معروف آل اعین و از غیر نژاد عرب است. شیخ ابوجعفر طوسی در فهرست گوید: ابو ...
[ اَ لِ ] (اِخ) حزور مولی خالدبن عبداللََّه بن اسید صاحب ابی امامة الباهلی. محدث است.
[ اَ لِ ] (اِخ) فخرالملک محمدبن علی. رجوع به ابوغالب محمدبن علی... شود.
[ اَ لِ ] (اِخ) محمدبن سهل. رجوع به محمد... شود.