[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن طریف بن عبداللََّه بن الشخیر. رجوع به محمد... شود.
لغتنامه دهخدا
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبدالحق بن سلیمان التلمسانی. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبدالدائم بن موسی البرماوی. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبداللََّه بن عبدالجلیل. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبداللََّه بن محمدبن ابی الفضل المرسی. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبداللََّه بن محمدبن موسی الکرمانی. از علمای نحو و لغت. او صحیح النقل و خوشنویس بوده و شغل وراقی داشته است و از کتب اوست: کتاب ما اغفله الخلیل فی کتاب الع ...
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبداللََّه بن ناصرالدین دمشقی. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عبدالملک الانصاری. از روات حدیث است.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن عثمان بن بلبل. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن علی بن ابراهیم. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن علی بن احمد. رجوع به محمد... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) محمدبن علی بن حمیدهٔ حلبی نحوی. رجوع به ابوعبداللََّه محمدبن علی بن احمد معروف به ابن حمیده... شود.