[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) زبیری. زبیربن احمدبن سلیمان. فقیه شافعی بصری. وی از نسل زبیربن عوام صحابی است. و امام شافعیان بصره بود. و وقتی به بغداد رفت و اهل حدیث از وی استماع روایت کردند. او ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) زنفل بن عبداللََّه العرفی. محدّث است.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سالم بن عبداللََّه بن عمربن الخطاب. تابعی است و بعضی کنیت او را ابوعمر گفته اند.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سالم مولی شداد. محدّث است و بکیربن اشجع از او روایت کند.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سعدی. ضیاءالدین محمدبن عبدالواحد. مولد او دمشق در ۵۶۹ هـ . ق. او در طلب حدیث مسافرت مصر و بغداد و اصفهان و همدان و مرو و امکنهٔ دیگر کرد و به دمشق بازگشت و به تدری ...
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سعیدبن عبدالرحمن مدنی. قاضی بغداد. یکی از علما و صالحین. وفات او به سال ۱۷۶ هـ . ق. بوده است. رجوع به حبط ج ۱ ص ۲۷۹ شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سلام بن عبداللََّه. رجوع به سلام... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سلمان بن عبداللََّه نحوی. رجوع به سلمان... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سلمان مولی جهینه. رجوع به سلمان... شود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سلیمان بن حسن صهرشتی فقیه شیعی. رجوع به حسن... شود و بعضی کنیت او را ابوالحسن گفته اند.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سلیمان بن عبداللََّه بن علی بن ماحوزی بحرانی. عالم شیعی. وفات او در ۴۴ سالگی به سال ۱۱۲۱ هـ . ق. بود.
[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) سلیمان مدنی یا مدینی. محدّث است. او از عبداللََّه بن دینار و از او معتمربن سلیمان روایت کند.