[ اَ هِ ] (اِخ) اسماعیل بن محمّدبن احمد وثابی اصفهانی. رجوع به اسماعیل... شود.
لغتنامه دهخدا
[ اَ هِ ] (اِخ) اسماعیل بن محمد منصور. سیّمین از خلفای فاطمی در مغرب (۳۳۴ -۳۴۱ هـ . ق.). رجوع به اسماعیل... شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) بصری. محدّث است. او از ابی سکن هجری و از او ابومعاویه روایت کند.
[ اَ هِ ] (اِخ) جلال الدولةبن بهاءالدوله. از آل بویه. (۴۱۶ -۴۳۵ هـ . ق.). رجوع به جلال الدوله... شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) حسن بن ابی سعید جنّابی قرمطی. رجوع به حسن... شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) شرف الدین بن سعدالدین بن علی القمی رجوع به ابوطاهربن سعدالدین... شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) شمس الدولةبن فخرالدوله، از آل بویه فرمانفرمای همدان در ۳۸۷ هـ . ق. رجوع به شمس الدوله... شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) قزوینی. او راست: شارح القفول. (کشف الظنون بنقل از شعرانی).
[ اَ هِ ] (اِخ) کرد. از مشایخ طریقت صوفیه بمائهٔ پنجم معاصر شیخ الاسلام احمد جام او با احمد مأنوس و معاشر بود و شیخ جام به او ارادت میورزید وفات وی چند سال پیش از شیخ الاسلام احمد جام ...
[ اَ هِ ] (اِخ) محمّدبن احمد فیشی. رجوع به محمد... شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) محمدبن حسن السرفی؟ مورخ. وفات او به سال ۳۲۵ هـ . ق. بوده است. رجوع به ص ۳۰۳ حبط ج ۱ شود.
[ اَ هِ ] (اِخ) محمدبن محمدبن مخمش زیادی. رجوع به محمد... شود.