[ ذَ ] (اِخ) امّتان آذرهوشنگ، و گویند آذرهوشنگ پیغمبر نخستین است که بعجم مبعوث شد.
لغتنامه دهخدا
[ ذِ ] (ع ص) دربان.
(ص) به معنی آنچنان باشد، چنانکه ایذون به معنی اینچنین است : تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی نگویی کز چه معنی راست این ایذون و آن آذون؟ سنائی. رجوع به ایدون و اندون و آندون شود.
[ ذیمْ بَ ] (نف مرکب) شهرآرای.
[ نَ / نِ ] (اِ) آدینه.
[ وَ ] (اِخ) نام قریه ای بنهاوند.
(پسوند) -ـار. اداتی است که عقیب مفرد غائب از ماضی درآید و آن را گاه بدل به اسم مصدر کند چون گفتار، کردار، رفتار، جستار، دیدار و گاه بدل بوصف فاعلی چون خواستار، خریدار، فروختار، نمودار و گاه ...
(ع اِ) عار و ننگ.
[ رِ ءُ ] (اِخ) رجوع به اَریوس باغوس شود.
(ع اِ) جِ رأی.
(ع اِ) جِ اِرْب. اعضاء. - آراب سبعه؛ مساجد سبعه است که گاه سجود بر زمین آید. || آبله ها که بر اعضاء ظاهر شود. || پاره های گوشت.
(اِخ) نام ناحیه ای باستانی در محل قندهار کنونی که آن را هراووتی و هرخوواهیش و یونانیان، آراکوزیا و عرب رخج مینامیدند.