[ نِ ] (اِخ) آتن. آطن. آطنه. مدینةالحکماء. آثینا. منرفا. بزرگترین شهر آتیکا و کرسی آن در یونان بر خلیج سالونیک، و امروز نیز پای تخت یونان است.
لغتنامه دهخدا
[ مِ ] (اِخ) شعبه ای از رود قزل اوزن.
[ دَ ] (مص) در فرهنگها چنین کلمه ای ضبط نشده، ولی در این بیت ناصرخسرو اگر تحریفی در آن راه نیافته باشد ظاهراً به معنی درگذشتن و تخطی و تجاوز باشد: نشانه یْ بندگی شکر است و هرگز مردم دانا ...
(ع اِ) جِ اَجَل، به معنی وقت و مدت معین و محدود و مرگ : تعاقب هر دو [شب و روز] بر... تقریب آجال مصروف است. || جِ اِجْل، به معنی گلهٔ گاو وحشی.
(ص نسبی) منسوب به آجام: تبهای آجامی.
[ جْ / جِ دَ ] (مص) رجوع به آژدن شود.
[ جَ ] (اِخ) صورتی از هاجر، نام مادر اسماعیل علیه السلام.
[ جُ تَ ] (حامص مرکب) پیشه و عمل آجرتراش.
[ جُ پَ ] (حامص مرکب) پیشهٔ فخاری. شغل آجرپز. || (اِ مرکب) کوره و دستگاه آجرپزی.
[ جَ / جُ ] (اِ) بادی که با آواز از گلو برآید. آروغ. فوز. باد گلو. رجک. جشا. رغ : ناخوشی های دهر را بالکل بایدت خورد و نازدن آجل.روزبهان. بسته دایم دهان خویش از بخل کز گلو برنیایدت آجل.؟
[ جِ ] (ع ص) زده شدهٔ از طعامی.