[ اِ نُلْ قَ سَ ] (اِخ) ابوزرعه طاهر، فرزند ابوالفضل محمدبن طاهربن علی المقدسی. او نیز چون پدر از محدثین است و پس از وفات ابوالفضل بهمدان درس می گفت. وفات او به سال ۵۶۶ هـ .ق . بوده است.
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُلْ رِ نی یَ ] (اِخ) عبیداللََّه التیمی البکری. قفطی در شرح حال عبدالسلام بن عبدالقادر... جنگی دوست گوید آنگاه که عبدالقادر متهم به مذهب تعطیل و تبعیت فلاسفه گشت از طرف خلیفه کتب ...
[ اِ نُلْ شِ طَ ] (اِخ) ابوالحسن علی بن الحسن. او در نیمهٔ اول قرن چهارم هجری میزیست و در صناعت حساب و خراج بر اقران پیشی داشت و کتاب جواب المعنت و کتاب الخراج و کتاب تعلیم بعض المؤامرات ...
[ اِ نُلْ مَ ] (اِخ) علی بن عباس مجوسی یا ابن المجوس. طبیب معروف ایرانی نژاد، از مردم اهواز. شاگرد ابوماهر فارسی ، و پس از ابوماهر او خود بمطالعهٔ کتب متقدمین پرداخت وی از بزرگترین اطبای ...
[ اِ نُلْ مَ ] (اِخ) قاضی ابوسعیدبن عبداللََّه بن المرزبان، از مردم سیراف فارس. یکی از بزرگان نُحات. او راست: شرح الکتاب سیبویه.
[ اِ نُلْ مُ لِ مَ ] (اِخ) کنیت احمدبن عمر است و او پدر خاندانی است معروف به آل الرّفیل، و رفیل از عجم بوده و بروزگار عمربن الخطاب به دست عمر مسلمانی گرفت. رجوع به تجارب السلف ص ۳۱۷ شود. ...
[ اِ نُلْ ؟ ] (اِخ) محمدبن سعید سرقسطی اصطرلابی اندلسی. از دانشمندان هیئت و نجوم و جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف القفطی در تاریخ الحکماء ذیل ترجمهٔ جابربن حیان صوفی از او یاد کند.
[ اِ نُلْ مُ تَ زز ] (اِخ) ابوالعباس عبداللََّه بن المعتزبن المتوکل بن المعتصم بن الرشیدبن المهدی. او در ادب و شعر یگانهٔ روزگار خویش بود و درک صحبت بسیاری از علماء نحو و اخباریین کرد و ...
[ اِ نُلْ مُ قَ فْ فَ ] (اِخ) عبداللََّه. اسم او بفارسی روزبه است و پیش از اسلام آوردن کنیت او ابوعمرو و پس از قبول مسلمانی مکنی به ابومحمد گردید و مقفع پدر او پسر مبارک است و اصل او از جو ...
[ اِ نُلْ مُ قَ فْ فَ ] (اِخ) ابوالبشر ساویرس اسقف شهر اشمونین در صعید مصر. او پیرو طریقهٔ قائلین به طبیعت و جوهر واحد عیسی علیه السلام است. و بزمان خلیفه معز باللََّه فاطمی میزیست و با ب ...
[ اِ نُنْ نَ مَ ] (ع اِ مرکب) شاهراه. محجةالطریق. || استخوان ساق. || اسب فربه. || الساقی یکون علی رأس البئر. || رگی در پای. (المزهر). || (اِخ) نام اسبی. (المزهر).
[ اِ نُلْ سِ ] (اِخ) رجوع به ابوالحسن علی بن احمدبن علی بن محمد... شود.