[ اِ نُلْ عَ طْ طا ] (اِخ) افسانه نویسی از مسلمانان. (ابن الندیم).
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُلْ عِ ] (اِخ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن عمادبن محمدبن یوسف اقفهسی شافعی. او راست: کتابی التعقبات علی المهمات و آن تخطئه گونه ای است بر کتاب المهمات عبدالرحیم بن حسن اسنوی و ابن ...
[ اِ نُلْ غَ ری رَ ] (اِخ) کثیر. شاعری مخضرمی از بنی نهشل. پس از تشرف به اسلام آنگاه که عمر، اقرع بن حابس و برادرش را بجنگ طالقان و جوزجان فرستاد مرثیه ای مفصل دربارهٔ شهدای مسلمین سروده ا ...
[ اِ نُلْ فَ خْ خا ] (اِخ) ابوعبداللََّه محمدبن عمربن الفخار، از مردم قرطبه. او به اشعار و نوادر عرب واقف و گویند مستجاب الدعوه بوده است. و در ۴۱۹ هـ .ق . وفات کرده است.
[ اِ نُلْ فَ خْ خا ] (اِخ) ابوعبداللََّه بن الفخار. شاعری از مردم مالَقه و در قلائدالعقیان قطعه ای از اشعار او آمده است.
[ اِ نُلْ یَ ] (ع اِ مرکب) جوجه. فَرْخ. فروج. (المزهر). و رجوع به ابن القاویه شود.
[ اِ نُلْ ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن محمدبن احمدبن علی مکناسی زناتی. مولد به سال ۹۶۰ هـ .ق . او فقیه و ادیب و مورخ و شاعر ریاضی است. نزد پدر خویش و ابوالعباس منجور و قصار و ابوزکریا یحیی ال ...
[ اِ نُلْ قِ ] (اِخ) جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد الشیبانی. مولد او به شهر کوچک قفط از اعمال صعید مصر به سال ۵۶۸ هـ .ق . در بدایت عمر بقاهره رفت و مقدمات علوم ...
[ اِ نُلْ قَ لْ ] (اِخ) علی بن محمد. شاعر اندلسی. بلطافت اشعار و مهارت در تشبیهات مشهور است. او مادح درباریان عزیز عبیدی بوده و در اوائل سلطنت ظاهر درگذشته است. و سه بیت ذیل او راست: ول ...
[ اِ نُلْ قَ لْ ] (اِخ) کمال الدین احمدبن عیسی العسقلانی. فقیهی شافعی. او راست: شرح التنبیه ابواسحاق شیرازی در فروع و نیز نهج الوصول فی علم الاُصول هم در آن مبحث.
[ اِ نُلْ قُ نْ نی ] (اِخ) محدثی است.
[ اِ نُلْ قَ سَ ] (اِخ) ابوالفضل محمدبن طاهربن علی المقدسی. محدث و لغوی. مولد او به سال ۴۴۸ هـ .ق . به بیت المقدس. او برای استماع حدیث بحجاز و شام و مصر و فارس و خوزستان و خراسان و بعض دیگ ...