[ اِ نُ بَ رَ ] (اِخ) ابومنصور محمدبن محمدبن محمدبن سعدبن عبداللََّه (۵۱۷-۵۶۷ هـ .ق .). فقیه شافعی. اصلاً از مردم خراسان. مولد او طوس. در اواخر عمر به بغداد رفته است و علم فقه را در نیشابو ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ بَ رْ ری ] (اِخ) ابوالحسن علی بن محمدبن حسین رباطی. در حدود ۶۶۰ هـ .ق . در شهر رباط تازه متولد شده و در سال ۷۳۰ یا ۷۳۱ یا ۷۳۳ در همان شهر درگذشته است. کتاب او موسوم به الدرراللوام ...
[ اِ نُ بَ زی زَ ] (اِخ) عبدالعزیزبن ابراهیم مالکی المغربی فقیه، در مائهٔ هفتم هجری میزیسته و او راست کتاب شرح الاحکام و غیره.
[ اِ نُ بَ سْ سا ] (اِخ) ابوالحسن علی بن محمدبن نصربن منصوربن بسام. وفات ۳۰۳ هـ .ق . شاعر عرب. او بیشتر بهجا میگرائید و هیچکس از معاصرین و حتی کسان او از زبان او ایمن نبودند. ابن الندیم از ...
[ اِ نُ بِ ] (اِخ) ابوالحسن یا ابوالحسین بن حسن بن حسین بن علی بن محمدبن یحیی بطریق الحلی. محدث و عالم شیعی بمائهٔ ششم هجری. او راست: کتاب خصایص در مناقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ...
[ اِ نُ بَ طْ طَ ] (اِخ) ابوعبداللََّه عبیداللََّه بن محمدبن محمدبن حمدان عُکبری (۳۰۴-۳۸۷ هـ .ق .). از محدثین مشهور عامه. او در قریهٔ عُکبرای نزدیک بغداد میزیسته است.
[ اِ نُ بَ طو طَ ] (اِخ) ابوعبداللََّه محمدبن عبداللََّه بن محمدبن ابراهیم طنجی (۷۰۳-۷۷۹ هـ .ق .). رحّاله و عالم جغرافیائی مشهور. مولد او شهر طنجه، از سال ۷۲۵ بسفرهای خویش آغاز کرده است. س ...
[ اِ نُ بَ ] (اِخ) ابوالحسن علی بن بلال بن معاویةبن احمد المهلبی. از فقهاء شیعه. او راست: کتاب الرشد و البیان. (ابن الندیم).
[ اِ نُ بَ ] (اِخ) کنیت مورخی ایرانی، معاصر محمدبن ملکشاه سلجوقی. و او بزمان سلطان محمد مستوفی فارس بود. کتاب فارسنامه از اوست.
[ اِ نُ بِ تِ مَ ] (اِخ) رجوع به بغوی عبداللََّه بن محمدبن عبدالعزیز مکنّی به ابوالقاسم شود.
[ اِ نُ بِ ] (اِخ) حبیب بن بهریز. مطران موصل. از مترجمین و نَقَله. کتابی چند برای مأمون خلیفه تفسیر کرده. اختصار قاطیغوریاس ارسطو و نیز اختصار باری ارمینیاس از اوست.
[ اِ نُ بَ ذَ وَیْ هْ ] (اِخ) نام یکی از روات حدیث است.