[ اِ نُ اَ ذِءْبْ ] (اِخ) ابوالحرث محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب قرشی عامری مدنی. یکی از مشاهیر ائمهٔ فقه و حدیث. صاحب امام مالک. مولد بمدینه به سال ۸۱ هـ .ق . وفات بکو ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ اَ رَ ] (اِخ) ابومحمد عطاءبن ابی رباح. تابعی. وفات ۱۱۵ هـ .ق . از غیر نژاد عرب و در مکه بفقه مشهور گردیده و نام او در کتب حدیث و تفسیر بسیار آمده. او مردی سیاه چرده، پهن بینی و لنگ ...
[ اِ نُ اَ رَ ] (اِخ) عبیداللََّه بن احمد قرشی اندلسی، مکنی به ابوالحسین (۵۹۹-۶۸۸ هـ .ق .). نحوی و ادیب. متولد در اشبیلیه . نحو را نزد شلوبین قرائت کرده و آنگاه که نصاری بر اشبیلیه مستول ...
[ اِ نُ اَ زُ عَ یِ دِ مَ ] (اِخ) مقتول به سال ۳۰۰ هـ .ق . شعر او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم).
[ اِ نُ اَ رَ ] (اِخ) محمدبن حسن بن ابی سارهٔ کوفی. از طبقهٔ اول نحویین و هم عصر خلیل، استاد کسائی و فَرّاء. او اول کس از کوفیین است که کتابی در نحو نوشته است. رجوع به رواسی شود.
[ اِ نُ اَ صُ ] (اِخ) عبداللََّه بن عمروبن ابی صبح المازنی اعرابی بدوی. او به بغداد آمد و بدانجا مقیم گشت و هم آنجا درگذشت. شاعری فصیح است و علما از او لغت و شعر فرامی گرفتند و او را با فق ...
[ اِ نُ اَ صُ رَ ] (اِخ) رجوع به مهلب بن ابی صفره شود.
[ اِ نُ اَ عَ بَ ] (اِخ) سعید، و اسم عروبه مهران است، مکنی به ابونصر. از فقهاء و اصحاب حدیث. کتاب السنن از اوست. وفات ۱۵۷ هـ .ق . (ابن الندیم).
[ اِ نُ اَ عَ قِ ] (اِخ) ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی. وفات ۳۲۲ هـ .ق . شلمغان قریه ای است در نواحی واسط. و سبب قتل وی این بود که در تشیع مذهبی مبتنی بر غلو و تناسخ و حلول الهیة در وی احداث ...
[ اِ نُ اَ عُ رَ یِ مَ کْ کی ] (اِخ) از قراء، و او را قرائتی است. و ابوعمروبن العلاء از او روایت کند. (ابن الندیم).
[ اِ نُ اَ قُ رْ رَ ] (اِخ) ابوعلی منجم علوی بصری. او راست: کتاب العلة فی کسوف الشمس و القمر. (ابن الندیم).
[ اِ نُ اَ مَ یَ ] (اِخ) ابوعبداللََّه سعیدبن الحکم بن ابی مریم. نسابهٔ اخباری. کتاب النسب و کتاب المآثر و کتاب نوافل العرب از تألیفات اوست. (ابن الندیم).