۱. جوال؛ تاچه. ۲. غنده و گلولۀ پنبه.
فرهنگ فارسی عمید
حرف سوم الفبای یونانی.
۱. وقتی؛ زمانی؛ هنگامی. ۲. بعضی اوقات؛ گاهگاهی. ۳. (اسم) وقت؛ زمان؛ هنگام. ۴. زمان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بامگاه، شامگاه، سحرگاه. ۵. مکان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بزمگاه، پرستش ...
۱. غافلگیر. ۲. اسبی که گاهگاه رم بکند. ۳. درد یا عارضهای که ناگهان بروز کند.
کاغذ یا دفتری که در آن حساب روزها و ماهها و سالها را چاپ میکنند؛ تقویم.
۱. نام شش جشن که در ایران باستان در اوقات مختلف سال برپا میکردهاند و عبارت بوده از: میدیوزرم (در اردیبهشتماه)، میدیوشم (در تیرماه) پتیهشهیم (در شهریورماه)، ایاسرم ( ...
= جلبک
۱. حوض بزرگ. ۲. برکۀ بزرگ.
۱. شغل و عمل گاودار. ۲. (اسم) جایی که در آن گاو نگهداری میکنند.
بوق دراز شبیه دم گاو؛ نفیر؛ بوق: بزد نای زرین و رویینهخُم/ برآمد ز در نالهٴ گاودم (فردوسی: ۵/۲۶۸).
گیاهی بیابانی با برگهای درشت و دراز شبیه زبان گاو، ساقههای درشت و پوشیده از پرزهای زبر و گلهای کوچک به رنگ بنفش که در اردیبهشت و خرداد باز میشود و در طب کاربرد دارد.
ترسو؛ بزدل.