قطعات سربی به اندازههای مختلف که در چاپخانه میان سطور و جایی که باید سفید بماند، میگذارند.
فرهنگ فارسی عمید
کانی شفافی که از شیشه سختتر است و در جواهرسازی، ساعتسازی، ساختن وسایل نوری و الکترونی به کار میرود.
زنان نارپستان.
= کامخ
۱. کوفتن. ۲. کوبیدگی.
۱. آلت کوبیدن. ۲. چکش. ۳. چکش در خانه.
۱. = کوفته ۲. نرمشده.
۱. ظرفی مانند کفۀ ترازو که با برگ خرما یا نی بافتهمیشود و در کارگاه روغنگیری دانههای کوفتهشده را در آن میریزند و زیر فشار میگذارند تا روغن آن بیرو ...
تودۀ چیزی: کوت گندم، کوت سنگ.
کوچۀ تنگ و سرپوشیده؛ ساباط؛ دالان.
۱. کوچک. ۲. کماستمرار. ۳. کمارتفاع. ۴. [مقابلِ بلند] کسی یا چیزی که بلندیش از نوع خود او کمتر باشد. ۵. مختصر. ۶. اندک؛ کم. * کوتاه آمدن: (مصدر لازم) [مجاز] ۱. کوتاه شدن ...
۱. کسی که به مراد و مطلوب خود دست نیابد. ۲. آنکه به مال دیگران دستدرازی نکند.