= خرچنگ
فرهنگ فارسی عمید
= درنا
۱. پرده. ۲. سراپرده. ۳. روپوش. ۴. پشهبند. * کله بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] ۱. پرده کشیدن. ۲. خیمه بستن؛ خیمه زدن: درون خرگه از بوی خجسته / بخور عود و عنبر کله بسته (نظامی&zwnj ...
کلمهای که از حروف اول پنج کلمۀ کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا که در نزد قدما از علوم سرّی بود، ساخته شده.
سرسخت؛ خودرٲی؛ لجوج.
ستون یا برجی که از سرهای بریده برپا میکردند.
کسی که کله و پاچۀ گوسفند طبخ میکند و میفروشد.
۱. شغل و عمل کلهپز. ۲. (اسم) مکانی که در آن کله و پاچۀ گوسفند را میپزند و میفروشند.
۱. باشگاه. ۲. انجمن.
پارۀ خشت؛ پارهای از گل خشک یا خاک بههمچسبیده.
اسبی که چشم و پوزهاش سفید باشد و آن را شوم میدانند.