۱. دشت؛ صحرا. ۲. (زمینشناسی) بیابانی که در فصل بارندگی سبز شده و در تابستان خشک شود؛ استپ.
فرهنگ فارسی عمید
۱. دهان؛ گرداگرد دهان؛ پوز؛ نس. ۲. منقار پرنده.
= کرباسه
نوعی اسلحۀ کمری که جای چند فشنگ دارد. δ سازندۀ آن ساموئل کلت، مخترع امریکایی (۱۸۱۴ ـ ۱۸۶۲ میلادی) بود، که نخستین تفنگ را که چند فشنگ در آن جا میگرفت، ساخت.
۱. ویژگی حیوان پیر و ازکارافتاده. ۲. دمبریده: به شاه ددان کلتهروباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸). ۳. ویژگی کسی که زبانش میگی ...
۱. سبد بزرگی که با آن پهن و سرگین چهارپایان را برای سوزاندن جمع میکنند. ۲. سبد گرمابهبانان.
جای ریختن خاکروبه و زباله؛ مزبله.
مایعی اتریشکل، فرار، اشتعالناپذیر، و سمّی که در پزشکی برای بیهوش کردن بیماران به کار میرود.
۱. پوست درختی که در هندوستان میروید. ۲. ریشۀ درخت انار صحرایی.
منقار پرنده.
۱. زن خدمتکار. ۲. [قدیمی] مشقت؛ سختی؛ رنج و زحمت.
۱. رنگ سرخ تیره. ۲. سیاهی به سرخی آمیخته. ۳. لکۀ سرخ تیره.