نوعی خار مورد علاقۀ شتر؛ خارشتر؛ اشترخار.
فرهنگ فارسی عمید
حرکت زیر حرف و علامت آن؛ زیر.
تکهای از یک چیز شکسته و خردشده؛ تکه.
۱. خسروی. ۲. مربوط به کسری (پادشاه ساسانی).
عنوان هریک از پادشاهان ساسانی.
لباس؛ جامه؛ پوشاک.
=کسر
گرفته شدن آفتاب؛ تاریک شدن قرص خورشید به هنگام قرار گرفتن ماه میان خورشید و زمین.
لؤلؤ؛ مروارید: حقهٴ یاکند پر از کسپرج / گر بندیدی لب و دندانش بین (رضیالدین لالا: لغتنامه: کسپرج).
کس بودن؛ انسان بودن؛ باشخصیت بودن.
که اش؛ که او را: حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو / کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است (حافظ: ۹۶).
خوشرفتار.