۱. کلمۀ استفهام برای پرسش در مورد انتخاب بین دو یا چند چیز. ۲. (ضمیر) چه کسی؟؛ چه چیزی؟.
فرهنگ فارسی عمید
۱. جا؛ محل(در ترکیب با کلمۀ دیگر): آتشکده، بتکده، دانشکده، ماتمکده. ۲. [قدیمی] خانه؛ محل اقامت: چو آمد کنون ناتوانی پدید / به دیگر کده رخت باید کشید (نظامی۶: ۱۱۴۷).
۱. دیوار. ۲. پی دیوار: ز فرع بیش طلب اصل کز برای بنا / درست باید کردن نخست کدواده (شمس فخری: مجمعالفرس: کدواده).
۱. دلتنگی؛ رنجش؛ آزردگی. ۲. [قدیمی] تیره شدن. ۳. [قدیمی] تیرگی.
چوبی که گازران با آن جامه را میکوبند؛ کوبین؛ شنگینه: دل مؤمنان را ز وسواس امانی / سر ناصبی را به حجت کدینی (ناصرخسرو: ۱۷).
ویژگی فرد بسیاردروغگو.
کسی که گوشش نمیشنود؛ ناشنوا.
= کرایه * کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن؛ ارزش آن را داشتن: اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابنیمین: ۵۱۳).
= کره kore
=تره
گلۀ اسب.
سریعترین نوع شنا که به پشت یا سینه صورت میگیرد و شناگر دستها را از بالای سر در آب فرومیبرد.