۱. نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست میکردند و جلو لباس بر روی سینه میدوختند: ز بسکه دست برِِ او به سینه دوختهام / گمان برند که چپراس بر ...
فرهنگ فارسی عمید
با سیاست دولت مخالفت کردن.
۱. هرچیز دورنگ. ۲. ویژگی اسبی که خالها و لکههایی غیر رنگ اصلی خود داشته باشد. ۳. ویژگی کبوتری که پرهای سبز و سیاه خلاف رنگ خود داشته باشد.
چپاولچی؛ چپوگر؛ یغماگر؛ غارتگر.
غارتگری.
پارچهای که با چپر بافته شده باشد.
= چسبیدن
نوعی آلت تدخین با دستۀ چوبی و سر سفالی که توتون را در سر آن میریزند و دود میکنند.
پاروی قایقرانی
غارت؛ یغما؛ چپاول.
بهزور و فشار جاگرفته؛ چیزی که بهزور و فشار میان چیز دیگر جا گرفته.
ظرفی که از شاخههای نازک درخت میبافند؛ سله؛ سبد: بگسترد کرباس و چپّین نهاد / براو ترّه و نان کشکین نهاد (فردوسی: ۸/۴۵۶).