۱. قسمت جلو لباس که روی سینه قرار میگیرد. ۲. تکۀ پارچه که از زیر گلو تا روی سینۀ طفل بسته میشود. ۳. آن قسمت از گوشت که از سینۀ گاو یا گوسفند بریده شود.
فرهنگ فارسی عمید
سلام نظامی و ادای احترام از طرف سرباز نسبت به افسر که با حرکت دادن تفنگ و نگه داشتن آن در پیش روی خود و به حالت خبردار صورت میگیرد.
کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند؛ پیشگام.
۱. سربازی که جلوتر از سایر سربازان برای نگهبانی یا دیدهبانی حرکت کند. ۲. سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن وارد شود. ۳. پیشرو لشکر.
شتری که در قطار جلوتر از همه باشد؛ نخستین شتر از شتران قطارکرده.
باقی طعام که در پیش کسی بماند؛ تهمانده؛ نیمخورده.
مزدی که پیشکی به کارگر داده شود؛ مساعده؛ بیعانه.
گوشت اطراف ناف گاو یا گوسفند؛ عضلات شکم.
۱. چیز مبتذل، پست، و بیقدروقیمت. ۲. آنچه همه کس بداند. ۳. آنچه آسان بهدست آید.
تصنیفی که در تماشاخانه پیش از بالا رفتن پرده در جلو سن میخوانند.
آنکه سرگذشتها و داستانهای پیشینیان را بپیراید و نظموترتیب دهد: کجا پیشپیرای پیر کهن / غلط رانده بود از درستی سخن (نظامی۵: ۱۰۱۵).
نت کوچکی که پیش از نتهای اصلی قرار میگیرد.