۱. پر از پند. ۲. آمیخته به پند.
فرهنگ فارسی عمید
۱. گمان بردن؛ خیال کردن؛ تصور کردن. ۲. اندیشه کردن. ٣. فرض کردن.
پنبۀ زدهشده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند؛ گلولۀ پنبۀ حلاجیکرده؛ غنده؛ پنجک.
نوعی رقص که چند تن دست یکدیگر را بگیرند و با هم برقصند.
= ذاتالریه
بادزن برقی.
۱. خوشۀ خرما. ۲. خوشۀ خرما که خرماهای آن را کنده یا خورده باشند؛ لنج.
۱. پیالۀ مسی که ته آن سوراخ دارد و دهقانان سابقاً موقعی که میخواستند آب قنات یا رودخانه را میان خود تقسیم کنند آن را مقیاس قرار میدادند به این طریق که پنگان را میان تغاری پر از ...
نوعی داروی آنتیبیوتیک که اثر شدیدی در کشتن بسیاری از میکروبها دارد. در معالجۀ ذاتالریه و زخمهای چرکآلود و امراض مقاربتی به کار میرود. آن را بهصورت م ...
گیاهی با برگهای پَهن و چینخورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب میگردد؛ نان کلاغ؛ ورتاج.
در مقام شگفتیِ همراه با اعتراض گفته میشود؛ به؛ وه.
"