فریاد؛ نعره.
فرهنگ فارسی عمید
جای دوشاخۀ برق که به دیوار نصب میکنند و آن را به سیم برق اتصال میدهند.
= پرویزن
۱. آشفتهخاطر. ۲. دلتنگ. ۳. مضطرب.
۱. تیرهروز؛ کسی که زندگانی خوشی ندارد؛ تبهروزگار. ۲. بدحال. ۳. تنگدست.
۱. پراکندگی. ۲. آشفتگی. ۳. شوریدگی. ۴. [قدیمی] بینوایی؛ دستتنگی.
۱. پریشان کردن. ۲. پراکنده کردن.
شب پیش از دیشب؛ دو شب پیش؛ پریدوش؛ پرندوش.
پریشانکننده.
عمل پریشیدن و پریشان کردن.
پختهکننده.
واحد پیشین پول اسپانیا.