پناه بر خدا؛ حاشا؛ معاذاللّه؛ هرگز: رودکی استاد شاعران جهان بود / صدیک از او تویی کسائی؟ پرگست (کسائی: ۴۹).
فرهنگ فارسی عمید
۱. جایی که گِل بسیار در آن باشد. ۲. آنچه آلوده به گِل شده باشد.
گیاه یا درخت که گُل بسیار داشته باشد: باغ پُرگُل، درخت پُرگُل.
= پرگناه
زمینی که گیاه فراوان در آن روییده.
پرشوروغوغا.
= پریافسا
۱. کسی که جن داشته باشد؛ جنزده؛ دیوانه؛ مجنون. ۲. دختری که پریافسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد: چون پریداران درخت گل همیلرزد به باد / چون پری&zwnj ...
پریوش؛ پریفش؛ مانند پری.
کسی که اندام بسیارزیبا مانند اندام پری دارد.
پرندوش؛ پریشب.
روز پیش از دیروز؛ دو روز پیش؛ پریر.