۱. پَر گشودن و پریدن پرندگان. ۲. پرش. ۳. پریدن و حرکت کردن در هوا. ۴. [مجاز] مسافرت کردن با هواپیما. ۵. (اسم) [قدیمی] تختههای نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. دست مالیدن به چیزی؛ سودن؛ ببسودن؛ بساویدن. ۲. یازیدن: هر کجا گوهری است بشناسم / دست سوی دگر نپرواسم (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۸). ۴. ساختن. ۵. پرداختن؛ فارغ شدن.
گیاهی از تیرۀ زیتونیان، با ساقۀ خزنده و گلهای سفید یا آبیِ پنجگلبرگی؛ گل تلفنی.
۱. (زیستشناسی) حشرهای با بالهای نازک رنگین که روی گلها و گیاهان مینشیند و شیرۀ آنها را میمکد؛ شاهپرک؛ پروانۀ روز. ۲. آلتی پرهدا ...
"
۱. در آیین مسیحیت، یکی از فرقهها که بیشتر در آلمان، دانمارک، سوئد، نروژ، هلند، انگلستان، و آمریکا رواج دارد. ۲. پیرو مذهب پروتستان.
= پروردن
غدۀ کوچک مخروطیشکلی در زیر مثانۀ مردان که مجرای منی از آن عبور میکند و مایع لزج سفیدرنگی را ترشح میکند؛ وذی.
۱. نقشه و تصویر ساختمان که یک طرف آن را نشان بدهد، مثل اینکه آن را از میان بریده باشند. ۲. میلۀ استاندارد با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمانسازی کاربرد دارد.
طبقۀ اجتماعی که جز دستمزد حاصل از کار روزانه، منبع درآمد دیگری ندارند.
= پرولتاریا
حصار؛ فروند.