ظرف آبخوری دستهدار بزرگ و دهانگشاد، از جنس بلور، سفال، یا فلز.
فرهنگ فارسی عمید
تفرجگاهی باغمانند با محوطۀ وسیع و پُر درخت.
تکۀ کوچک از چیزی؛ اندک.
= پارینه
دورهای ماقبل تاریخی که انسان ابزار و ادواتی خشن و ناصاف از سنگ برای خود میساخت؛ عصر حجر قدیم؛ پالئولیتیک.
۱. زنی که به زائو کمک میکند و بچۀ او را میگیرد؛ ماما؛ قابله؛ پیشنشین. ۲. دایه.
= زند۴
در بازیهای گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود. * پاس دادن: (مصدر متعدی) ۱. (ورزش) = پاس۲ ۲. در قمار، نوبت خود را به حریف دادن. ۳. [مجاز] حو ...
۱. (نظامی) مٲمور نیروی انتظامی و شهربانی (سابق) که وظیفهاش حفظ نظم و آرامش شهر است. ۲. نگهبان؛ محافظ؛ محافظتکننده. * پاسبان فلک: ۱. [مجاز] ستارۀ زحل؛ کیوان. ۲. [مجاز] خادم ...
نگهبانی؛ محافظت.
۱. بدقدم. ۲. دلال؛ میانجی.
۱. نوعی بازی ورق. ۲. ورقِ بازی.