۱. مشقت؛ تعب. ۲. سختی سفر.
فرهنگ فارسی عمید
جای قرارداد؛ محلی که برای ملاقات معین شده.
فرومایه شدن؛ پستی؛ فرومایگی.
بهجا آوردن عهد و پیمان؛ نگهداری عهدوپیمان؛ پایداری در دوستی.
موت؛ مرگ. * وفات یافتن (کردن): (مصدر لازم) مردن.
آن که وفاداری را پیشۀ خود میسازد؛ نیکاندیش؛ خیرخواه.
۱. با یکدیگر همکاری کردن؛ اتحاد. ۲. سازگاری؛ سازواری.
آن که همواره شرایط وفا را بهجا میآورد؛ وفادار؛ باوفا.
بالای کوه.
۱. = وافد ۲. (اسم مصدر) وارد شدن؛ رسیدن. ۳. آنان که به جایی پیغام میبرند؛ رسولان.
بسیارباوفا؛ بهسربرندۀ عهدوپیمان.
بیادبی و گستاخی بیشرمی؛ بیحیایی.