۱. آن زمان؛ آن وقت. ۲. با وجود این: افسر خاقان وانگاه سر خاکآلود / خیمهٴ سلطان وانگاه فضای درویش (سعدی۳: ۷۳۸).
فرهنگ فارسی عمید
۱. گیاهی خودرو، خزنده، و بالارونده با برگهای بیضیشکل که از میوۀ آن گردی سفید به دست میآید. ۲. گرد سفیدرنگ و خوشبویی که از این گیاه به دست میآید و در تهیۀ شیر ...
بخشندۀ بخششها؛ از صفات باریتعالی.
نام حرف «و». * واو مجهول: (ادبی) مصوّتی میان او (u * واو معدوله: (ادبی) واوی که نوشته میشود ولی خوانده نمیشود: خواب، خواهر. * واو معروف: ِ(ادبی) واوی که نوشته و خواند ...
۱. خالی کردن. ۲. (مصدر لازم) فارغ شدن از چیزی.
بازپسین؛ آخرین.
= باج۲
لغت؛ کلمه.
شکافته شدن؛ ترکیدن و باز شدن پوست میوه: تا گلستانشان سوی تو بشکفد / میوههای پخته بر خود واکفد (مولوی۱: ۳۵۳).
حفرههای کوچکی در سیتوپلاسم سلول که با جذب آب پدید میآیند و در تنظیم آب سلول، ذخیره، جذب، و دفع مواد دخالت دارند.
کسی که چیزی را به دیگری میدهد و در اختیار او میگذارد.
ویژگی بیماری که از یکی به دیگری سرایت میکند.