میلۀ سنگینی که ورزشکاران روی دست بلند میکنند و با کموزیاد کردن صفحههای دو سر آن وزنش تغییر میکند؛ وزنه.
فرهنگ فارسی عمید
شخص فتنهانگیز؛ مفسد؛ بدذات.
سادهدل؛ خوشباور.
هر یک از عناصر غیرفلری و بسیار فعال گروه هفتم جدول تناوبی شامل فلوئور، کلر، برم، ید، و آستاتین که در ترکیب با فلزات، نمک تولید میکنند.
یکی از خطهای هفتگانۀ ایرانیان پیش از اسلام که خط اداری و حکومتی بوده و احکام و نامههای اداری با آن خط نوشته میشده؛ نامۀ دبیریه.
= همراه
حاشیۀ کتاب.
= همواره
حیران؛ سرگشته؛ سرگردان.
= همیان
۱. کلمۀ تنبیه که در مقام آگاه ساختن کسی یا تٲکید در امری به کار میرود. ۲. [عامیانه] برای تصدیق به کار میرود. ۳. [عامیانه] هنگام مخاطب قرار گرفتن در جواب به جای بله گفته ...
۱. متحیر؛ سرگشته. ۲. درمانده. ۳. زبون.