= ناهیه
فرهنگ فارسی عمید
= نایبه
۱. تازه؛ نو. ۲. میوهای که تازه به بازار آورده باشند. * نوبر کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) ۱. خوردن میوۀ نورسیده. ۲. دست یافتن.
آنچه تازه ساخته شده باشد.
۱. درخت کاج. ۲. عشقه؛ لبلاب.
۱. سیل؛ سیلاب؛ توجبه. ۲. آب چشمه.
هفتادویکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۸ آیه.
۱. آنچه در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده میشود. ۲. (اسم مصدر) گریهوزاری و شیون بر مرده؛ مویه.
کسی که برای گریاندن دیگران اشعار غمانگیز بخواند.
۱. تازه برخاسته. ۲. نوجوان. ۳. (زیستشناسی) نهال تازه.
جوانی که تازه پشت لبش موی درآورده.
۱. نوخاسته؛ تازهبرآمده. ۲. (زیستشناسی) نهال تازه و نازک.