از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
فرهنگ فارسی عمید
پایان و آخر چیزی.
راه روشن و آشکار.
۱. [جمع: اَنهار] جوی؛ رودخانه. ۲. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ جنوبی.
ابزاری که با آن دوغ را بزنند تا مسکه از دوغ جدا شود.
فرصت.
شقاقل؛ زردک صحرایی.
عدد «۹۰۰»، نهبرابر صد.
۱. سرپوش دیگ، کوزه، تنور، و مانندِ آن: بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق / از می چه فایده که به زیر نهنبن است (کسائی: لغت فرس: نهبنن)، دوستی این جهان نهنبن دلهاست / از دل خود بفکن این ...
پنهان کردن؛ نهان کردن؛ پوشیده و پنهان ساختن.
پوشیده و پنهانشده.
بازداشتن؛ منع کردن. * نهی از منکر: (فقه) بازداشتن از کار بد.