۱. حقیقت هر چیز. ۲. جان. ۳. [قدیمی] تن؛ جسد؛ شخص انسان. ۴. [قدیمی] خون. * نفس اماره: (فلسفه) نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامیدارد. * نفس لوامه: ( ...
فرهنگ فارسی عمید
حقیقت امر.
۱. تکان دادن جامه یا شاخۀ درخت. ۲. نگریستن به مکان تا آنچه را که در آن است خوب بشناسد.
آنکه فهم و ادراک ندارد؛ بیعقل.
= نَفْس
۱. کسی که روی سنگ یا چوب کندهکاری و نقاشی میکند. ۲. [قدیمی] کنجکاو در امور و اخبار. ۳. کسی که دف یا دهل میزند.
۱. کینه و دشمنی. ۲. [قدیمی] نزاع و جدال. ۳. [قدیمی] گفتگو و ستیزه کردن.
کندهکاری و نقاشی روی سنگ یا چوب؛ حرفۀ نقار.
جایی که طبل و کوس و کرنا بنوازند؛ محل مخصوصی بر فراز سردرهای بلند که در آنجا هنگام اذان شام و سحر به مناسبت اجرای مراسم و تشریفات طبل و سرنا بزنند.
= نقطه
۱. کسی که چیزهایی را از محلی به محل دیگر نقل کند. ۲. داستانسرا؛ قصهگو. ۳. کسی که در اماکن عمومی قصهگویی میکند خصوصاً داستانهای شاهنامه.
خلاصه و برگزیدۀ چیزی؛ برگزیده.