۱. فرش چرمی که سابقاً شخص محکوم به اعدام را روی آن مینشانیدند و سر او را میبریدند. ۲. بساط؛ فرش.
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) سلولهای حامل ویژگیهای والد نر؛ اسپرم. ۲. آب مرد یا زن.
آبی که در آن داروها و عقاقیر بجوشانند و عضوی از اعضای بدن را با آن شستشو بدهند.
کسی که رغبت بسیار به دیدن چهرۀ زیبارویان دارد.
۱. نگریستن به چهرۀ زیبارویان؛ عمل نظرباز؛ چشمچرانی. ۲. نگاه کردن عاشق و معشوق به هم: کمال دلبری وحسن در نظربازی است / به شیوۀ نظر از نادران دوران باش (حافظ: ۵۵۲).
۱. یک مرتبه نگریستن؛ یک نظر انداختن؛ لمحه. ۲. شکل؛ هیئت.
۱. [مقابلِ عملی] ویژگی علمی که متمرکز بر جنبههای غیرعملی است. ۲. دارای جنبۀ غیرعملی؛ ذهنی. ۳. دورۀ آموزش متوسطه، شامل کلاسهای اول تا سوم دبیرستان.
۱. قضیهای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد. ۲. رٲی؛ اندیشه؛ عقیده. ۳. تئوری. ۴. حدس؛ گمان.
= نظیف
= نعجه
۱. [عربی: نَعامَة، جمع: نَعام و نَعامات و نَعائِم] (زیستشناسی) شترمرغ. ۲. نفس. ۳. ظلمت. ۴. فرح؛ سرور. ۵. اکرام. ۶. راه آشکار. ۷. علامتی که در کنار راه برای راهنمایی برپا کنند. ...
فریاد؛ بانگ بلند. * نعره زدن: (مصدر لازم) فریاد زدن؛ فریاد و فغان کردن به بانگ بلند. * نعره کشیدن: (مصدر لازم) فریاد کشیدن؛ نعره زدن.