۱. پیغمبری؛ پیمبری. ۲. خبر دادن از غیب یا از آینده به الهام خداوند.
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیغمبر. ۲. خبردهنده از غیب به الهام خداوند.
قرآن مصحف: به سورهسورت تورات و سطرسطرِ زبور / به آیت آیت انجیل و حرفحرفِ نبی (ادیب صابر: ۳۰۰).
۱. ‹نبید› شراب. ۲. شراب خرما. ۳. شراب انگور.
نوه؛ فرزندِ فرزند.
۱. شریف. ۲. زیرک؛ دانا؛ آگاه.
۱. (موسیقی) نشانههای گرافیکی نمایندۀ صدا در نظام خطوط حامل که هفت نشانه با نامهای دو، رِِ، می، فا، سِل، لا، و سی هستند. ۲. (موسیقی) صدایی که هر یک از این نشانه ها نمایند ...
=نتفه
۱. هر چیز نجس. ۲. [قدیمی، مجاز] پلیدی؛ ناپاکی.
آنچه پاک نیست.
جستجوی آبوعلف؛ جستجوی چراگاه.
آب روان بر روی زمین؛ زهاب که از زمین یا از رودبار برآید.