بی صبر؛ کمحوصله؛ کسی که صبر و بردباری ندارد.
فرهنگ فارسی عمید
بیتجربگی؛ تازهکاری.
فرقهای که دشمن علیبن ابیطالب بودهاند.
۱. (زیستشناسی) پیشانی. ۲. [قدیمی، مجاز] موی پیش سر.
نوعی حلوا؛ شکرینه.
قوۀ نطق و بیان.
۱. باغبان. ۲. نگهبان کشتزار؛ پالیزبان.
زندگانیبخشنده.
غوطهوری در آب؛ سر فروبردن در آب؛ غوطه. * ناغوش خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سر در آب فروبردن؛ غوطه خوردن: گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا / که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری (لبیبی: ...
= نارمشک
۱. کسی که عاقبت کارش خوب نباشد؛ بدعاقبت: این دو چیزم بر گناه انگیختند / بخت نافرجام و عقل ناتمام (سعدی: ۱۴۷). ۲. بیهوده؛ بیفایده. ۳. شوم.
نامبارک؛ شوم.