۱. نوعی شیشۀ رنگی، بهویژه سبز برای ساختن ظروف. ۲. نوعی رنگ یا لعاب آبیرنگ برای نقاشی و تزیین ظرفهای طلا و نقره. ۳. (زیستشناسی) پوستۀ سفیدرنگ روی دندان که محافظ دن ...
فرهنگ فارسی عمید
کسی که میناکاری میکند؛ میناساز.
کمترین مقدار؛ کوچکترین درجه.
= مهمان
آنکه میهن خود را بسیار دوست دارد؛ وطنپرست.
سومین دوره از دوران سوم زمینشناسی.
تخمدان بارورشده و رسیدۀ گل که دانهها را در بر میگیرد، بهویژه درصورتیکه دارای گوشته باشد؛ بار؛ بر؛ ثمر. * میوهٴ دل: [مجاز] فرزند.
ویژگی درختی که میوه بدهد.
دستگاهی که انقباضات ماهیچه را ترسیم میکند.
نوعی کانی بهرنگ سیاه یا سفید و قابل تورق که به دلیل عبور ندادن جریان الکتریسیته در عایقکاری به کار میرود و نوعی از آن در چراغهای خوراکیپزی استفاده میشود.
= میکروبشناسی
ویژگی چیزی که تنها با کمک میکروسکوپ دیده شود؛ ویژگی چیزی که نتوان آن را با چشم غیرمسلح دید.