۱. وساطت. ۲. واسطه شدن میان دو نفر برای رفع اختلاف و کشمکش آنها.
فرهنگ فارسی عمید
= ماء
میخ بزرگ حلقهدار که در زمین میکوبند و افسار ستور را به آن میبندند.
محل عمومی برای می خوردن؛ میکده.
= میزیدن
دارای مزۀ ترشوشیرین.
کسی که یکتنه در میدان تاختوتاز کند.
= امیر * میر شب: [قدیمی] شبگرد؛ عسس.
سرپرست کارکنان اسطبل که اسبها را خدمت و تیمار میکنند؛ متصدی اسطبل.
کسی که آب را به خانهها و کشتزارها تقسیم میکند؛ نگهبان آب؛ آبیار.
مالی که از مرده برای ورثه باقی میماند.
مورک؛ مور؛ مورچه: چو میروک را بال گردد هزار / برآرد پَر از گردش روزگار (عنصری: ۳۵۵).