نیزۀ کوچک؛ زوبین.
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی غلامی که با رضای مالک خود کار میکند تا قیمت خود را متکلف شود و بعد از مدتی آزاد گردد.
۱. در بسیاری مال به هم فخر کردن. ۲. چیرگی کردن.
اخلاق پسندیده؛ خویهای نیک.
تشویش کردن در بیع؛ کم کردن بها؛ چانه زدن خریدار و فروشنده.
۱. دشمنی کردن. ۲. پنهان داشتن دشمن.
۱. روبهرو شدن با دشمن و زدوخورد کردن. ۲. دفاع کردن.
۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد. ۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
۱. با هم جنگوستیز کردن. ۲. یکدیگر را دشنام دادن.
اذانگوینده در نماز جماعت؛ تکبیرگوینده.
سرپوش ظرف.
۱. جای درس دادن؛ دبستان؛ مکتبخانه. ۲. [قدیمی] جای نوشتن.