سُم شتر.
فرهنگ فارسی عمید
فراموششده.
آنچه سبب فراموشی شود.
اختلال معده؛ قی؛ استفراغ.
نوشتهها؛ نامهها.
آنکه شعر دیگری را میخواند؛ شعرخوان.
شعبهشعبه؛ شاخهشاخهشده؛ جداشده.
حوله.
شکافتهشده؛ ترکیده.
۱. اعلامیه. ۲. [جمع: مواشیر] (فیزیک) قطعۀ بلور که دارای قاعدۀ مثلث است و نور را تجزیه میکند. ۳. نامۀ سرگشاده. ۴. [قدیمی] فرمان؛ فرمان پادشاهی.
۱. کسی که بتواند خوب نامه بنویسد و مطلب را بپروراند؛ نویسنده. ۲. [قدیمی] ایجادکننده.
۱. برگردنده؛ بازگشتکننده. ۲. کسی که از قصد خود برگردد و صرف نظر کند.