= منظره
فرهنگ فارسی عمید
از هم نفرت داشتن.
۱. طردکننده. ۲. نیستکننده. ۳. مخالف.
= منقبت
۱. شکننده. ۲. مخالف؛ ضد.
۱. با یکدیگر سخن گفتن. ۲. برای یکدیگر حکایت و روایت آوردن.
= منهج
= منهل
۱. عطا کردن؛ بخشش کردن. ۲. چیزی به یکدیگر دادن و گرفتن.
= مُنکَر
جای روییدن گیاه؛ رستنگاه.
دارای نقش برجسته و کندهکاریشده روی چوب؛ کندهکاریشده.