کشتیبان؛ ملوان.
فرهنگ فارسی عمید
پناهگاه؛ قلعه؛ دژ.
۱. نرم شدن. ۲. [مقابلِ خشونت] نرمی و همواری.
= ملعب
۱. بازیکننده. ۲. شوخیکننده.
آنچه سبب ملالت و آزردگی شود.
یکدیگر را لمس کردن؛ به هم دست مالیدن.
= مالیخولیا
= مالک
با نرمی رفتار کردن؛ سازگاری و خوشرویی.
پوشیدنی؛ جامۀ پوشیدنی؛ پوشاک.
۱. پنهان و پوشیده. ۲. درآمیخته. ۳. لباس پوشیده.