۱. مربوط به مسیح. ۲. [مجاز] پاک.
فرهنگ فارسی عمید
۱. معتقد به دین مسیح. ۲. (صفت نسبی) مربوط به مسیحیت: کشورهای مسیحی. ۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری.
نامبارک؛ بدیمن؛ بدشگون.
= مشئوم
اشاره شده به آنها.
= مشرع
جاهای بلند.
۱. به یکدیگر فخر کردن بهشرف و بزرگی. ۲. مطلع شدن بر چیزی. ۳. سمت اشراف و مفتشی داشتن بر کسی.
شریک؛ انباز.
= مشعل
۱. مشقدهنده؛ تعلیمدهنده. ۲. [قدیمی] شاگرد. ۳. [قدیمی] کارگر.
= مشهد