برای دعا و تحسین کار و هنر کسی به کار میرود؛ دستمریزاد: اگر بتگر چون او پیکر نگارد / مریزاد آن خجستهدست بتگر (دقیقی: ۱۰۰).
فرهنگ فارسی عمید
بیمار؛ ناخوش.
= مزیدن
آنچه طعمش بین ترشوشیرین باشد؛ ترشوشیرین؛ میخوش.
مطابق طبع و مزاج هر کس سخن گفتن و کسی را از خود نرنجاندن؛ خوشامدگویی.
علت برطرفشده؛ کسی که هرگونه عذر و بهانه از او برطرف شده.
۱. جای زیارت؛ زیارتگاه. ۲. گور؛ آرامگاه.
۱. با هم جفت و قرین شدن. ۲. زناشویی کردن.
چیزی را در معرض فروش گذاردن چنانکه هر کسی به قیمت گرانتر بخرد به او فروخته شود.
= مزوجه
جای کشتوزرع؛ کشتزار.
۱. لغزیدن و افتادن. ۲. لغزش.