با هم دوستی و آمدوشد داشتن؛ با کسی رفتوآمد داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
۱. کشتی گرفتن باهم. ۲. درصدد فریب و خدعه برآمدن.
= مرآت
۱. باران بهاری. ۲. جای اقامت در فصل بهار.
در عروض، ویژگی پایهای که در آن فاعلاتن به فَعَل تغییر یابد.
۱. آنچه اجزای آن در جای خود گذاشته شده؛ بانظم. ۲. (قید) دائماً؛ همیشه. ۳. منسجم؛ استوار. ۴. (اسم، صفت) [قدیمی] آنکه راتبه و مواجب میگرفته است. * مرتب کردن (ساختن): (مصدر م ...
چیزی که با چیز دیگر پیوستگی و ارتباط داشته باشد؛ پیوسته.
بازایستنده از کاری.
۱. چیزی که بر آن نقش و رسم کشیده شده؛ نقشبستهشده. ۲. ویژگی فرمان اطاعتشده.
رشوهگیر.
پسندیده.
چراگاه؛ سبزهزار.