= مدبر modber
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمعِ مدخل] = مدخل ۲. درآمدها.
داخل شدن در امری یا در کار کسی به قصد ایجاد اخلال در آن.
= مدرسه
شوخی کردن؛ مزاح کردن؛ ملاعبه.
۱. فریب دادن؛ فریفتن. ۲. ستم کردن.
= مدمع
۱. پیوسته در کاری بودن؛ دوام دادن؛ ادامه دادن. ۲. پایداری و ثبات در کاری.
درمانکننده.
= مدینه
بدبخت؛ بختبرگشته.
مدحکننده و ستایشگر کسی بهویژه در شعر.