= مجنون
فرهنگ فارسی عمید
= مجاهدت
۱. علنی شدن؛ آشکار شدن. ۲. آشکارا دشمنی کردن.
۱. همسایگی کردن با کسی؛ در جوار کسی یا جایی به سر بردن. ۲. همسایگی.
برگزیده.
۱. عالمی که در علم فقه به درجۀ اجتهاد رسیده و مسائل شرعی را از قرآن استنباط کند. ۲. (صفت) [قدیمی] کوششکننده.
بزرگی؛ بزرگواری؛ جوانمردی.
پاروی قایقرانی.
۱. [مجاز] شیفته و فریفته. ۲. (اسم، صفت) (تصوف) کسی که خداوند او را به مقامات عالی معنوی میرساند و برای خود برمیگزیند. ۳. [قدیمی] جذبشده؛ کشیدهشده.
۱. در نحو عربی، کلمهای که آخر آن حرکت کسره داشته باشد؛ کلمهای که پس از حرف جرّ بیاید و یا مضافالیه واقع شود. ۲. [قدیمی] کشیدهشده.
بیگاری؛ کار بیمزد.
کسی که امری را اجرا کند؛ اجراکننده.