۱. کسی که به چیزی مایل است. ۲. [قدیمی] کجشونده؛ خمیده؛ مایلگشته.
فرهنگ فارسی عمید
چاپلوس؛ خوشامدگو.
از روی تملق و چاپلوسی؛ مانند متملقان.
آنچه به مالکیت درآید؛ مال.
۱. گسترده؛ فراگیر. ۲. قادر و توانا.
۱. کسی که توانایی و مکنت دارد. ۲. [قدیمی] جاگرفته؛ جایگیر.
۱. کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد؛ دارای تناسب و هماهنگی. ۲. چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد؛ خوشترکیب.
آنکه اندامهایش باهم متناسب باشد.
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد؛ دارای تناقض.
خودرابهخوابزننده.
کسی که بر دیگران نفوذ و تسلط دارد؛ بانفوذ.
آنچه به انواع و اقسام مختلف باشد؛ گوناگون.