ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری متفاوت است؛ مخالف.
فرهنگ فارسی عمید
معمول؛ متداول.
بلندپایه؛ بلند و رفیع.
یار و مددکار یکدیگر.
۱. تعدیکننده؛ متجاوز. ۲. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که برای کامل کردن معنی خود به مفعول نیاز دارد.
۱. کسی که عذر و بهانه میآورد. ۲. [قدیمی] دشوار. ۳. [قدیمی] غیرممکن.
کسی که به دیگری عشق میورزد؛ عاشق.
دنبالکننده؛ تعقیبکننده.
۱. دارای عهدوپیمان برای انجام وظیفه. ۲. کسی که امری را عهدهدار شود؛ دارای تعهد.
۱. آنکه از طبقۀ اجتماعی بالایی برخوردار باشد؛ از طبقۀ اعیان. ۲. (صفت) [قدیمی] سرآمد؛ برجسته. ۳. [قدیمی] مقرر؛ محقق.
آنکه به زور چیزی را در اختیار خود درآورد؛ متجاوز.
پرهیزکننده.